جدول جو
جدول جو

معنی گنده پز - جستجوی لغت در جدول جو

گنده پز
کسی که چیزهای گندیده و پست بپزد
تصویری از گنده پز
تصویر گنده پز
فرهنگ فارسی عمید
گنده پز
کسی که چیز های متعفن و پست پزد و فروشد (مانند شکنبه و روده) : اوستاد تمام گنده پزان، آنکه بد پزد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گنده پزی
تصویر گنده پزی
شغل و عمل گنده پز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرده پز
تصویر گرده پز
نانوایی که نان گرده بپزد
فرهنگ فارسی عمید
کسی که نان گرد پزد: همان گرده نرم چون لیف خز کزو پخته شد گرده گرده پز. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده مغز
تصویر گنده مغز
متکبر، مغرور، گنده دماغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنده پیر
تصویر گنده پیر
پیر فرتوت، سال خورده، کمپیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرده پزی
تصویر گرده پزی
عمل پختن نان مدور شغل گرده پز، دکان گرده پز
فرهنگ لغت هوشیار
متکبر با افاده گنده دماغ: با آن دو گنده مغز بود حشر آن کسی کز دست دیو خورده بود کوکنار و بنگ. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده گو
تصویر گنده گو
کسی که سخنان بالاتر از حد خود گوید
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که دهانش بوی بد دهد گنده دم: ز نخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ چو شیر گنده دهان سهمناک چون کفتار. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده دزد
تصویر گنده دزد
کسی که چیز های کم بها را دزدد دله دزد
فرهنگ لغت هوشیار
کوفته کوچک: تا که بود گنده چی امرد ابرو ترش تا که بود حلقه چی شاهد شیرین دهن. (بسحاق اطعمه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده پیل
تصویر گنده پیل
فیل بزرگ، ناقه سر بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
پیر سالخورده (مخصوصا زن) : ای گنده پیر جادو، نگاه کن که بندیان چگونه بیرون آمدند. توضیح این ترکیب برای مردان پیر نیز استعمال شود: حور با تو چگونه پردازد ک حور با گنده پیرکی سازد ک (سنائی)، دنیا: از فرازش نبرده سوی نشیب مگر این گنده پیر غر چه فریب (سنائی) توضیح بعض فاضلان بضم اول خوانده اند ولی غالب محققان بفتح اول خوانند. هدایت نیز در انجمن آرا تصریح کرده: پیرزنی که بغایت سالخورده باشد و بد بوی گردد چه گویند که چون زنان بسیار پیر گردند گنده و بدبوی شوند. و آنندراج نیز همین عبارت را نقل کرده است
فرهنگ لغت هوشیار
دوک دستی که بدان پنبه و پشم ریسند، چرخ کوزه گری که با دست چرخانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده پیر
تصویر گنده پیر
((گَ دَ یا دِ))
پیر، سالخورده و فرتوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنده بک
تصویر گنده بک
((~. بَ))
دارای هیکل درشت، گردن کلفت
فرهنگ فارسی معین