- گنده پز
- کسی که چیزهای گندیده و پست بپزد
معنی گنده پز - جستجوی لغت در جدول جو
- گنده پز
- کسی که چیز های متعفن و پست پزد و فروشد (مانند شکنبه و روده) : اوستاد تمام گنده پزان، آنکه بد پزد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شغل و عمل گنده پز
نانوایی که نان گرده بپزد
کسی که نان گرد پزد: همان گرده نرم چون لیف خز کزو پخته شد گرده گرده پز. (نظامی)
متکبر، مغرور، گنده دماغ
پیر فرتوت، سال خورده، کمپیر
عمل پختن نان مدور شغل گرده پز، دکان گرده پز
متکبر با افاده گنده دماغ: با آن دو گنده مغز بود حشر آن کسی کز دست دیو خورده بود کوکنار و بنگ. (سوزنی)
کسی که سخنان بالاتر از حد خود گوید
کسی که دهانش بوی بد دهد گنده دم: ز نخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ چو شیر گنده دهان سهمناک چون کفتار. (سوزنی)
کسی که چیز های کم بها را دزدد دله دزد
کوفته کوچک: تا که بود گنده چی امرد ابرو ترش تا که بود حلقه چی شاهد شیرین دهن. (بسحاق اطعمه)
فیل بزرگ، ناقه سر بزرگ
پیر سالخورده (مخصوصا زن) : ای گنده پیر جادو، نگاه کن که بندیان چگونه بیرون آمدند. توضیح این ترکیب برای مردان پیر نیز استعمال شود: حور با تو چگونه پردازد ک حور با گنده پیرکی سازد ک (سنائی)، دنیا: از فرازش نبرده سوی نشیب مگر این گنده پیر غر چه فریب (سنائی) توضیح بعض فاضلان بضم اول خوانده اند ولی غالب محققان بفتح اول خوانند. هدایت نیز در انجمن آرا تصریح کرده: پیرزنی که بغایت سالخورده باشد و بد بوی گردد چه گویند که چون زنان بسیار پیر گردند گنده و بدبوی شوند. و آنندراج نیز همین عبارت را نقل کرده است
دوک دستی که بدان پنبه و پشم ریسند، چرخ کوزه گری که با دست چرخانند